شبگرد تنها
امروز بار دیگر به خودم قول دادم که دور خودم را یک حصار بزرگ بکشم وبنویسم ورود هرکسی حتی خودم ممنوع خسته شدم ازبس خیانت و دروغ ودو رنگی دیدم برای هرکسی درحد توانم همه قدمی برداشتم اما شمایی که ادعا می کنید دردوستی ثابت قدم هستید حتی یک پیامک به من نزدید مطمئنم روزی در چرخه روزگار نیازمند دستان من هستید اما آن روز این دستها دستان شمارا خواهند گرفت؟ خدایا مدتهاست صدایت می زنم نمی دانم صدای من ضعیف است یا تو مرا دیگر دوست نداری این بار قول بدهم بلندترفریاد بزنم تو هم قول بده مرا دوست داشته باشی از این دنیا و آدمهای متظاهرش بیزارم ...
نوشته شده در جمعه 91/1/18ساعت
10:36 عصر توسط ریحانه نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |